“شورای نگهبان” امریکا، ارتجاعیتر شد!

چشم فمینیستها هم روشن! یک خالە خانباجی زن ستیز، عضو دیوان عالی (بخوان “شورای نگهبان”) امریکا شد! دنالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا، با انتصآب “امی بارەت” بە عضویت دیوان عالی امریکا، نە تنها بە فمینیستها بلکە بە متوهمین دمکراسی پوسیدەی امریکا هم وقیحانە، دهن کجي کرد!

ترامپ، با انتصاب این خالە-خانباجی فوق مرتجع و زن ستیز، نسبت جمهوریخواە بە دمکرات در دیوان عالی را شش بە سە کرد! حالا، این نهاد فوق دمکراسی شورای نگهبان مانند، نە تنها میتواند در انتخابات آتی رئیس جمهوری، نقش بازی کند بلکە همچون شورای نگهبان، دامگه خطرناکیست بر سر راە قانونهائی کە دستاوردهای جنبش زنان و دیگر جنبشهای دمکراتیک در آمریکا!

“جرج بوش” پسر کە در دوران ریاست جمهوری خود، افغانستان و عراق را بەخون کشید، بیست سال پیش، با دخالت همین “شورای نگهبان”، با وجودیکە رأی کمتری از رقیب خود “آل گور” داشت، انتخابات را برد و رئیس جمهور امریکا شد! در آنهنگام، “آل گور”، رقیب انتخاباتی “بوش”، معاون بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت امریکا و از حزب رقیب دمکرات بود؛ نظیر همین “جو بایدن”! “آل گور” کە در آن انتخابات، رأی بیشتری هم آوردە بود، اما “دیوان عالی”، رقیبش “جورج بوش” را پیروز اعلام کردە بود، هنگام پذیرش رأی “دیوان عالي” و شکست انتخاباتی خود، گفت:

!This is America

یعنی بیلە دیگ، بیلە چغندر! یعنی این دمکراسی پوسیدەی آمریکاست!

آری، این دمکراسی، پوسیدە است؛ چراکە دخالت مردم در حکومت و در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود، در آمریکا و بەطریق اولی در سایر دمکراسیهای رنگ باختەتر جهان، چە بسا مبهم، شکنندە و ناکارآمد است. آمریکا، خود، از قدیمترین دمکراسیهای دنیاست اما البتە نە بهترین آنها!

قبل از ١٧٧٦، قبل از استقلال امریکا و قبل از “بیانیەی استقلال” کە یک سند اساسی دمکراسی جهان هم هست، یک دمکراسی نو-پا، در بریتانیا آنهم بسیار کمرنگتر گامهای آغازین خود را تجربە میکرد. دمکراسی آمریکا هم کە با استقلال از بریتانیا آغاز شدە و امروز بسیار قدیمی و پیش-کسوت تلقی میشود، آنزمان، بسیار ابتدائیتر از شکل کنونی آن بود! بردەداری هنوز، در آمریکا، رایج بود بەعلاوە، جامعە، از حق رأی عمومی کە مبنای دمکراسی بەشمار میرود، دهها سال فاصلە داشت؛ آری دهها سال طول کشید تا کم-کم، تمام مردان ثروتمند بالای ٢١ سال (قانون اساسی ناپلئون در ١٨٠٤) و بعد تمام مردان بالغ و بعدها هم زنان، از حق رأی دادن و از حق انتخاب شدن، برخوردار شدند؛ آنهم در نتیجەی مبارزات تودەهای مردم و مشخصا جنبش آگاە کارگري ودر نتیجەی مبارزات زنان کارگر، از جملە در شهر میامی در همان امریکا! سنت کمونیستي ٨ مارس کە برابری کامل زن و مرد را در ١٩٠٨ ندا داد، اوائل قرن گذشتە و در میان کارگران، شکل گرفت. این جنبش کە حق رأی زنان راهم در توشەی خود دارد، با این پیشروی، حق رای را هم همگانی کرد زیرا تنها با برخورداري زنان از حق رأی و حق انتخاب شدن بود کە بتدریج و در قرن بیستم، حق رأی همگاني را بە سرانجام رسید.

این از حق رأی؛ اما در بارەی سایر عرصەهای تکمیل و گسترش دمکراسي و تعالی آن بە حق دخالت زندە و مداوم آحاد مردم در سرنوشت سیاسي خود باید خاطرنشان کردکە گسترش دمکراسی بە جنبش شورائي و سوسیال دمکراسی مارکس و لنین، مهر پیروزیهای جنبش کارگري-کمونیستي را بر خود دارد. این عرصەی مهم حاکمیت مردم؛ بە معنی دخالت مؤثر و مداوم همگان در سرنوشت سیاسي-اجتماعي، در سدەهای گذشتە، میدان رویاروئی و نبرد کارگر و سرمایەدار بودەاست؛ هر پیشروی نظیر گسترش رأی از مردان ثروتمند بە همەی مردان و بە همەی زنان، مهر جنبش مطالباتی کارگري را بر خود دارد! بورژوازی مرتجع اما، کە از صد سال پیش امپریالیستی و تماما ارتجاعی شدە، بیش از پیش در برابر جنبش کارگري رادیکال قرار میگرفت!

آری؛ نقش پیشرو و مترقی دراین عرصە، دهها سال است بە عهدەی جنبش کارگري است. پیداست کە شوروی پس از بازگشت بورژوازی بەقدرت و نیز چین مدعی کمونیسم، همراە با اقمارشان، در اردوگاە بورژوا-امیریالیستهای ضد دمکراسي قرار میگیرند.

امپریالیسم، با تمرکز غول آسای سرمایە در کارتل ها و تراستها و تسلط مونوپل ها بر زندگی و بر سیاست، زمینەی اجتماعی دمکراسی و دخالت مردم را از بین بردە و هرزمان، بیش از پیش، بە سمت تمرکز استبدادي و سلب قدرت از تودەهای مردم و تحمیل قدرتهای بانکی و مالی بر سرنوشت و مقدرات جامعە میرود و استبدادهای نوینی را شکل میدهد!این سلطە و استبداد، در قرن بیستم و بەویژە پس از جنگهای مهیب جهانی هرچە آشکارتر شد. این سیاست، نەتنها زیرآب نهادهای دمکراتیک را میزند بلکە هرچە آشکارتر، سرشان را زیر آب میکند.

جنگهای جهانی عرصەی جنایات بیشماری شدند. فاشیسم و راسیسم، توسط سرمایەی امپریالیستي نهادینە شدند و رسما، در سراسر جهان، بە دمکراسی یورش بردە و میبرند! زندە کردن سنتهای پیشاسرمایەداري نظیر اسلامیسم و وهابیسم و … جهان را با مصائبی بیسابقە روبەرو میکند و با گماردن عجایبی نظیر پادشاهی عربستان، جمهوریهای اسلامی، داعشها و … غیرە، دیناسورهای بی شاخ و دمی را از زبالەدان تاریخ زندە کردند و بەجان ما و دستاوردهای دمکراتیکمان انداختند … و یا چین یک میلیارد ونیمی با حزب و ارتشی درهم تنیدە و حافظ یک امیریالیسم نوپا را بە تاریخ عرضە میدارند!

بەویژە در کشورهای تازە بەدوران رسیدە، استبداد نوین سرمایەداري امپریالیستي وحشیانەتر جلوە میکند و پارلمانها توخالیتر شدە و بیش از پیش، بە مثابەی نهادهای تداوم و استجکام استبداد سرمایە، عمل میکنند. این دیوان عالی امریکا هم مارا بە یاد نهاد “شورای نگهبان” در ایران میاندازد! در واقع کارکردهای شبیە بە همی هم دارند! حالا، با انتصاب این خالە-خانباجی بە عضویت دیوان عالی کشور امریکا، این نهاد مافوق دمکراسی، هرچە بیشتر بە راست افراطی میچرخد و بە خطر بزرگتری در کمین جنبشهای مردمی امریکا و مشخصا جنبش زنان تبدیل میشود!

گرچە، این تمام تصویر نیست. بەحرکت درآمدن چپ جامعە در امریکا، سربلند کردن سوسیالیسم، جنبش برابری نژادی، برابری زنان و خلاصە بەپاخاستن ستمدیدگان در همان آمریکای “دیوان عالی”، مشتهای محکمی است زیر چانەی سرمایە ونشانەهای بارزی است از کشمکش هیجان انگیزی کە بین ما و آنان در جریان است! در سراسر جهان هم، روز بە روز؛ آری؛ روز بە روز، جنبش ما در گسترش است و جوجە را آخر پائیز میشمرند!