در چنگ پلنگ

در چنگ پلنگ

Kamla Deviیک زن ٥٦ سالە کارگر روستائی در هند

هنگامیکە از مزرعە بە خانە میرفت مورد حملە پلنگی قرار گرفت

اما با پلنگ درگیر شد

 و با داسی کە بە همراەداشت حیوان را از پا درآورد.

CNN;   سپتامبر ٢٠١٤

شعری کە میخوانید با این حماسە شروع میشود و با دفاع تودەئی مردم کوبانی، ازجملە زنان ادامە مییابد.

فایل صوتی دکلمەی این شعر از اینجا قابل شنیدن است:

+++++

چنگ در چنگ پلنگ
پنجە در پنجەی خونریز مهیب
داس تیزم را چسپیدم
محکم
چشم در چشم ددش
غریدم هان
کین دم آخر توست
در خم داس دروگر
کە فشردەاست چنین
در خم پنجەی من
داس تیزم آری
دشنە شد پیکان شد
خنجرآجین کردم
پیکر آن دد حیوانی را
عبرتی باشد تا
همەی ددصفتان
دژخیمان
همە در کسوت انسانی را
*
آی انسان گونە
ددمنش آزادی کش
کردەای چنگ دراز
بر من و
آزادی من
تاکە زین راە
زهرچشمی بستانی ز همە نوع بشر
ساکت و مرعوب کنی
مامن انسانی را
*
و من امروز تفنگم در مشت
مشت محکم شدەام
کوبان
پوزەی ریشویت را
تا کە آزاد
زندە و شاد

نگهدارم کوبانی را
*
کردەای دست دراز
برمن و بر پیکر من
زانکە خود میدانی
کە همین پیکر پیروز ستایش انگیز
میکشد بار امید فردا
بار زایندگی و زندگی فردا را
و من امروز
با پیکر عریان
چون پتک
سد سنگی نظامت همە را
شکنم؛

روبم

تا جار زنم زیبائي را
*
کردەای دست دراز
دست دزدی و چپاول
تا ربائی ز دلم مهر
تا ربائی ز کفم نان
تا بە تاراج بری
هر ثمر اندیشە
تا نهی قفل مضاعف بە در زندانم
زانکە خود میدانی
کە من آن جوهر انساني انسانیتم
و من اینک
پرچمی سرخ و برافراشتەام
کە آزادی من

هست معیار و محک

آزادی را.