علیه اعدام

مصلح ریبوار

(به مناسبت دهم اکتبر)

میکشید

به شنیع ترین شکل

تا پیشگیری کنید از جنایت؟؟
مارا مسخره کرده اید؟ یا خودرا؟

پس دلدادگان را، جرا میکشید؟
جنایتکارند آیا؟
یا تنها زندگیبخشان؟
دلدادگان زندگیبخش!
آه؛ آری، اما نا مشروع!
دلدادگان غیرقانونی!!
زندگیبخشان غیرقانونی
راستی جرا زندگیبخشان غیرقانونی را میکشید؟
||||
میکشید
به شنیع ترین شکل
تا پیشگیری کنید از جنایت؟

مارا مسخره کرده اید؟ یا خودرا؟

سربازان را، پس جرا میکشید؟
سربازانی را که نمیخواهند دیگران را بکشند؟
سربازانی که از کشتار سرمیپیجند را، راستی، جرا میکشید؟
شما برای آویزان کردن آفتابه دزدان هم بهانه یی ندارید
حقیقت اینستکه شما دارید حکومت میکنید
آره؛
میکشید
به شنیع ترین شکل
تا حکومت کنید!
میکشید
به شنیع ترین شکل
تا پیشگیری کنید از شورش؛ از انقلاب ما.
به خاطر تنبیه میکشید؟
تنبیه قاتلان؟
نشانی حرفه یی ترین قاتلان را میخواهید؟
صفوف تفنگدارانتان!
آری؛ در ماشین جنگی عظیمتان!
و در پنتاگون تان! آنانکه میکشند بیگناهان مارا درمیدانهای زندگی و کار
و مینامندش میدان جنگ!
شوخی تلخی است! آری!
شما که تبهکاران حرفه یی را درلگام خدمت دارید؛
شما که ماشین کشتارتان همواره غران است
دارید فقط حکومت میکنید، با کشتارتان
و میکشید
به شنیع ترین شکل
تا حکومت کنید!
میکشید
به شنیع ترین شکل
تا پیشگیری کنید از شورش؛ از انقلاب ما
آری میکشید تا حکومت کنید؛ همین و بس!
|||||

میتوانید بکشید تا درقدرت جهنمیتان هستید
میتوانید بکشید، اما

سر مارا شیره بمالید؟

نمیتوانید!

میکشید فرزندان مارا و میدانیم

که میکشید تا به زانومان درآورید
و گرنه کشتارگران گماردگان درگاهند!
وشما خود شاهنشاه کشتارگران
درهم شکسته باد ماشین کشتارتان!
وماشین حکمرانیتان!
چه در میدان رزم
چه درآوردگاه نان و آزادی
تا دیگر نکشید
به شنیع ترین شکل!
تا دیگر حکومت نکنید!
به کنار از سر راه نان و آزادی!
تا سرآید روزگار بی مروتی که
میکشید
به شنیع ترین شکل
تا حکومت کنید!
میکشید
به شنیع ترین شکل
تا پیشگیری کنید از شورش؛ از انقلاب ما
… میکشید تا حکومت کنید؛ همین و بس!
jm.rebwar@gmail.com
www.rebwar.nu

میمونای آدم-نما؛ شعری برای ترانه

میمونای آدم نمام
رئیس دارن
(شاهی، پریزیدنتی، چیزی)
یه ‌نرٌه- میمونٍ یوغورتر از همه

و در کل، میمونای نر بر ماده‌ها مسلطن؛
اما اونا
هیچوخ ماده‌هاشونو سنگسار نمیکنن…

***
وقتی رئیس حالش گه- مرغی میشه ‌واویلاس؛
کله‌ی هرکدوم رو که
جلوش سبز بشه
‌میشکنه!
اما هنوز
این میمونا
زندون و اعدام ندارن
خیلی هم مونده ‌تا اونام
کوره‌ی میمون سوزی اختراع کنن

***
میمونای آدم نمام سرزمینشونو می پان
سرش با میمونای همسایه ‌دعوا دارن
بزن بکش راه‌میندازن
اما اونا
هنوز پاسپورت و گلوله‌کشف نکردن!

***
میمونای آدم نمام
به‌پیراشون اهمیتی نمیدن
ماده‌هاشونم همیشه
بچه-بغل
دنبال غذا میدون.
اما هنوز
عقلشون قد نداده ‌که
میشه ‌بچه‌ها رو فروخت!
آخه‌اونا
هرچی باشه‌
آدم که ‌نیستن؛ میمونن
ناموس و غیرت ندارن
سرٍ ماده‌هاشون، هیچوخ، جنگ ندارن
هیچ از تمدن سرٍشون نمیشه ‌که؛
نمیدونن که ‌میشه ‌از کارٍ اونای دیگه ‌زندگی کرد؛
میشه ‌همه‌چیز رو فروخت؛
بچه‌ها رو، عشق رو، سکس رو،
آفتاب رو، کنار دریا رو،
جاهای خوش آب و هوا رو
خودٍ آدم- بزرگارو
همه‌ی این چیز- میزا رو میشه ‌فروخت و
به ‌اوجٍ
فرهنگ و تمدن رسید
مصلح ریبوار

 تا جاودان

ترانه یی ا ز Victor Jara برای چه گوارا   
 ترجمه آزاد فارسی : ریبوار
”’

عشق تورا
 از قله های تاریخ آموختیم،
و از خورشید رخشان شهامتت
             درآن حصار مرگ .
قلبهامان سرشار
 ازحضور شفاف و
        شورآفرین تو ست،
رفیق فرمانده؛ چه گوارا!
که دستهای پرهیبت و توانایت
تاریخ را به پیش میراند
سانتاکلارا،  سراسر،
 بیدار دیدار توست
قلبهامان سرشار
 ازحضور شفاف و
        شورآفرین تو ست،
رفیق فرمانده؛ چه گوارا!
با خورشید های بهاران میایی
تا بادهارا به آتش کشی
تا نهال پرچم سرخ را بارور کنی
با فروغ لبخندخویش
قلبهامان سرشار
 ازحضور شفاف و
        شورآفرین تو ست،
رفیق فرمانده؛ چه گوارا!
عشق انقلابیت
             آغازی نوین را    
                    رهگشاست
              آنگاه که همگان
سوداسر دستان آزادیبخش تواند
قلبهامان سرشار
 ازحضور شفاف و
        شورآفرین تو ست،
رفیق فرمانده؛ چه گوارا!
وما ادامه میدهیم،
چنانکه همراه تو بودیم
وهمراه فیدل، باتوپیمان تازه کنان
تا جاودان، رفیق فرمانده!
رفیق فرمانده؛ چه گوارا!
 

جوانه ها

خورشید شد سپهر
ولی افسوس
نیارست گل شکفت؛
یارست؟
***
کو آن خروش سیل شتابان
خروش مهر
مهری که سیل چون بشود
خود چو سیل
پابوس کوه رود
کوه را
به پای دشت برد
دشت را
گسترده، بستر زیباترین جوانه ها و شاخه های تر…
***
دریغا، جوانه ها
زیرا که دشت سترون بی مهر
سر سنگین دارد با نوروز
سر سنگین دارد باما
با ما و با
توش و توانا
در گامهای ما
20130504

پیام مه؛ در شادباش اول ماە مە :)

سرودی که

در رسانەهای حزب کمونیست ایران و احزاب کمونیست کارگری پخش میشود
سرودەی: مصلح ریبوار

با صدای: رضا یوسف بیگی

آهنگ و اجرا: فریبرز فخاری (گروە بانگەواز)

ایستد، اول مه، چرخ کار؛
رمزی از تن زدن زاستثمار.
نیروی کارمان و بازوانمان 
نه؛ نباید رود بەیغماشان!
کارگر! متحد؛ سوی پیکار!
نظم سرمایه را کن نگونسار!
تا بەپاداریم نظامی نو
آزاد، برابر، جهانی نو

بشنو ای کارگر پیام مه
عزمت استوار، قدم دراین ره، نه!
اتحاد! کارگر متحد شو!
کهنه ویران نما؛ کن بپا نو!

در نخستین پگاه ماه مه
شیپور جشن کمون دمیده
تا پرولتر جهان، یکسر،
خیزد و رها کند نوع بشر.
یاد آن کمونارهای قهرمان
پرچمی سرخ است فرا- راهمان.
چه زدست دهیم؟ جز زنجیرمان؟
فردا جهان مارا ست بی-گمان!

بشنو ای کارگر پیام مه
عزمت استوار، قدم دراین ره، نه!
اتحاد! کارگر متحد شو!
کهنه ویران نما: کن بپا نو!

از صف جدا نشو؛ از ره نمان؛
همپای صف بیا؛ همراهمان.
ما، همچو کوهیم، پا بر جا
درهم آمیخته، چو دریاها.
حکم بی تردید تاریخ است:
رزم ما، سرانجام، پیروز است.
قلب خود را به این باور سپار
مائیم پیک آفتاب و بهار!

بشنو ای کارگر پیام مه
عزمت استوار، قدم دراین ره، نه!
اتحاد! کارگر متحد شو!
کهنه ویران نما؛ کن بپا نو!