ترانەی کارگر شهرداری

تنطیم شده برای اجرا

اجرا شده و پخش شده در رادیوهای کومه له، حکا، حککا و …

فایل صدا، با صدای رضا یوسف بیگی را میتوانید بشنوید

 

اونکه آشغالاشو هرروز

من میریزم ولی هنوز

نه اسممو شنیده

نه ریختمو دیده

هیچوخ عین خیالش نبوده

دستم پر یا خالی بوده

واسه سفره بچه هام چی دارم

روزگاری یه بی مروت

مالاماله از مرارت

روزگاری یه لعنتی

که باید زیرورو شه

همیشه میگن صبر واطاعت

منتظر باش…

یه کم قناعت…

درست میشه…

حالا پولی درکار نیست!

اما وقتی کار نکردیم

وقتیکه

زباله ها

از سروروشون رفت بالا

اونوقته که

گوش آقایون

بازمیشه و

گوش میدن به حرفامون

***

وقتی به ما میگن قناعت

میکنن هستی ماروغارت

سوروساتشون براهه

کاریشون معطل نیست!

اما وقتی کارنکردیم

وقتیکه

زباله ها

از سروروشون رفت بالا

اونوقته که

گوش آقایون

بازمیشه و

گوش میدن

به حرفامون…

***

اونا که میگن صبر وطاقت

همونا که هی میگن قناعت

میبینی که به دست و پا میفتن!

وقتی ببینن ما با همیم

وقتی فهمیدن پس نمیزنیم

اونوقت حالیشون میشه چه قدرتی هستیم

یه روزی مثل آشغالا

خودشونو بساطشونو

از همه جا جارو میزنیم!

آره

وقتی کارنکردیم

وقتیکه زباله ها

از سروروشون رفت بالا

اونوقته که

گوش آقایون

باز میشه و

گوش میدن

به حرفامون…

روزگاری یه بی مروت

مالاماله از مرارت

روزگاری یه لعنتی که باید زیرورو شه!

آره

وقتی کارنکردیم

وقتیکه زباله ها

از سروروشون رفت بالا

اونوقته که

گوش آقایون

باز میشه و

گوش میدن

به حرفامون

1988

نەبە اعدام

نە بە اعدام

میکشید
بە شنیع ترین شکل
تا پیشگیری کنید از جنایت؟
چە مسخره!؟
دلدادگان را، پس، چرا میکشید؟
جنایت کردەاند، آیا؟

یا تنها زندگیبخشانند؟
حق با شماست، آری؛
شرعی کەنیست!؟
زندگیبخشان غیرشرعی را
میکشید
به شنیع ترین شکل
تا پیشگیری کنید از جنایت؟
چە مسخره!؟
سربازان را، پس چرا میکشید؟
چون از کشتار سرمیپیچند!؟
مسخرە نیست؟؟
آفتابه دزدان، چە؟
بهانەئی دارید، برای این کشتار شنیع؟؟

جز اینکە؛ شما دارید حکومت میکنید؟!
آره؛
میکشید
تا حکومت کنید!
میکشید تا بترسانید؛
ترسانندگان حرفەئی؛ تروریستهای روزمرە!
میکشید تا
پیشگیری کنید از سقوطتان؛
برای پیشگیری از شورش؛ از انقلاب ما، میکشید!!
به خاطر تنبیه میکشید؟
تنبیه قاتلان؟
نشانی حرفەیی ترین قاتلان را میخواهید؟
صفوف تفنگدارانتان!
آری؛ در ماشین جنگی عظیمتان!
در ارتشها و سپاهها و در پنتاگون تان!
که میکشند بیگناهان مارا درمیدانهای زندگی و کار
و مینامندش میدان جنگ
شوخی تلخی است
وقتیکە تبهکاران حرفه یی را درلگام خدمت دارید؛
وقتیکە ماشین کشتارتان همواره غران است
شوخی مسخرەایست!

میتوانید بکشید تا درقدرت جهنمیتان هستید
اما
سر مارا شیره بمالید؟
نمیتوانید
میکشید فرزندان مارا
تا به زانومان درآورید
و کشتارگران، گماردگان درگاهند
وخود شەهنشاه کشتارگرانید
درهم شکسته باد ماشین کشتارتان
وماشین حکمرانیتان؛
هم در میدان رزم
وهم درآوردگاه نان و آزادی
تا دیگر نکشید
تا دیگر حکومت نکنید
تادیگر نەتروری باشدو نە ترسی!
به کنار از سر راه نان و آزادی
تا سرآید روزگار کشتار
و روزگار نکبتبارتان!

در چنگ پلنگ

در چنگ پلنگ

Kamla Deviیک زن ٥٦ سالە کارگر روستائی در هند

هنگامیکە از مزرعە بە خانە میرفت مورد حملە پلنگی قرار گرفت

اما با پلنگ درگیر شد

 و با داسی کە بە همراەداشت حیوان را از پا درآورد.

CNN;   سپتامبر ٢٠١٤

شعری کە میخوانید با این حماسە شروع میشود و با دفاع تودەئی مردم کوبانی، ازجملە زنان ادامە مییابد.

فایل صوتی دکلمەی این شعر از اینجا قابل شنیدن است:

+++++

چنگ در چنگ پلنگ
پنجە در پنجەی خونریز مهیب
داس تیزم را چسپیدم
محکم
چشم در چشم ددش
غریدم هان
کین دم آخر توست
در خم داس دروگر
کە فشردەاست چنین
در خم پنجەی من
داس تیزم آری
دشنە شد پیکان شد
خنجرآجین کردم
پیکر آن دد حیوانی را
عبرتی باشد تا
همەی ددصفتان
دژخیمان
همە در کسوت انسانی را
*
آی انسان گونە
ددمنش آزادی کش
کردەای چنگ دراز
بر من و
آزادی من
تاکە زین راە
زهرچشمی بستانی ز همە نوع بشر
ساکت و مرعوب کنی
مامن انسانی را
*
و من امروز تفنگم در مشت
مشت محکم شدەام
کوبان
پوزەی ریشویت را
تا کە آزاد
زندە و شاد

نگهدارم کوبانی را
*
کردەای دست دراز
برمن و بر پیکر من
زانکە خود میدانی
کە همین پیکر پیروز ستایش انگیز
میکشد بار امید فردا
بار زایندگی و زندگی فردا را
و من امروز
با پیکر عریان
چون پتک
سد سنگی نظامت همە را
شکنم؛

روبم

تا جار زنم زیبائي را
*
کردەای دست دراز
دست دزدی و چپاول
تا ربائی ز دلم مهر
تا ربائی ز کفم نان
تا بە تاراج بری
هر ثمر اندیشە
تا نهی قفل مضاعف بە در زندانم
زانکە خود میدانی
کە من آن جوهر انساني انسانیتم
و من اینک
پرچمی سرخ و برافراشتەام
کە آزادی من

هست معیار و محک

آزادی را.

انترناسیونال

با شادباشهای اول ماه‌ مه‌؛

سرود انترناسیونال فارسی را تقدیم میدارم

که‌ سالها پیش، روی ‌آهنگ این سرود بین المللی و برای اجرا آماده‌ شد. این سرود .در رادیوهای کۆمه‌له‌ و حزب کمونیست ایران اجرا و پخش هم شده‌؛ کاری که‌ جای قدردانیست. اما پیداست که‌ امکانات محدود آنجا و آنوقت (دهه‌ی 1980) در قیاس با امکانات فعلی، این توقع را پیش میکشد که‌ این سرود نیازمند اجرای مجدد است. امیدوارم هنرمندانی همت کنند و جان تازه‌ئی در این متن بدمند

انترناسیونال

سرود بین المللی کارگران

تنطیم شده برای اجرا

اجرا شده و پخش شده دررادیوهای کومه له، حکا، حککا و …

شعر از اوژن پواتیه

ترجمه فارسی از: مصلح ربوار

خیزید محنت زدگان جهان

بردگان گرسنگی

آگاهی غرد چو آتشفشان

برخروشاند زندگی

برپا گشته توفان آخرین

بروبیم کهنه جهان برخیز

برخیز برپا داریم نظم نوین

هیچیم کنون گردیم همه چیز

پیش به سوی آخرین پیکار

همچو یک تن ای همرزمان

با انترناسیونال

آزادگردد انسان

ناجی در آسمان نجوئیم

نه شاه نه شیخ نه آسمان

خود به رهاییمان برشوریم

آفرینندگان ای کارگران

جان از بند جهل و

دستاوردکار

از چنگ رهزن رها کنیم

دمیم خود برآتش این پیکار

آهن را گرماگرم کوبیم

پیش به سوی آخرین پیکار

همچو یک تن ای همرزمان

با انترناسیونال

آزادگردد انسان

مائیم کارگران و زحمتکشان

اردوی بیشمار کار

باید از آن ما شود جهان

نه بیکارگان خونخوار

تاکی نوشند از شیره ی جان ما

نابود گردانیم کرکسان

آنگاه دمد آفتاب فردا

درخشد جاودان بر انسان!

پیش به سوی آخرین پیکار

همچو یک تن ای همرزمان

با انترناسیونال

آزادگردد انسان!

برابری

ترجمه ئی َآزاد
از یک شعر سعاد صباح، شاعرەی کویتی (از اصل عربی)
مصلح ریبوار

فایل صوتی دکلمەی شعر:

 

 

میگن نوشتن واسه زن گناه داره؛

ننویس زن!

میگن ستایش کلام

واسه ی زن حرومه

جوهری که باش مینویسی

زهری یه که سرمیکشی؛

ننویس زن!

اما ببین؛

من

ایناهام

نوشتم و اون زهر رو هم سرکشیدم

هیچ هم دواخور نشدم!

ستاره های آسمون رو من

آتیش زدم

هیچ خدا – پیغمبری هم

نیومد بگه دستشون نزن!

میگن که “شعر فقط امتیاز مرداس؛

ساکت ضعیفه! حرف نزن!”

میگن که عشق وعاشقی مال مرداس

دریای هولناکیه. بپا، توش غرق نشی؛ بپا!

اما ایناهام من؛ ببین!

دلمو به دریا زدم و رفتم جلو. سیر دلم شنا کردم.

میبینی غرق هم نشدم!

میگن حریم عشق رو

شکوندی

تو قبیله

شاعر که ماده نمیشه!!

جان خودت مسخره نیست؟!

تو این دوره که آدما

رفته ن رسیده ن اون بالا تا آسمون،

اینا میخوان زنها رو

زنده به گورشون کنن!

با خودم میگم

اگه آواز خوندن مرد حلاله،

پس چرا از صدای زن اینجوری چندششون میشه؟!

این دیوارای خرافات

تاکی همینطور بمونه؟!

این دیوارا

که مابین برگ و درخت، بارون و ابر،

آهوی نرو ماده آهو حایل شده

چرا همینطور بمونه؟!

کی گفته نشر یا فکرکردن

زنونه ـ مردونه داره؟!

کی گفته که

گل و گیا

نباس صدای گنجشکها رو بشنون؟!

میگن با این کارسنگ قبرت رو شکوندی!

آره درسته؛

دستمم درد نکنه!

نه فقط همین،

خفاشا رو هم تا درک تاروندم!

من با شعرام

ریشهِ این نفاقها رو

تا تهِ ته سوزوندم

میخوام بگم که

شب رو

به پهنای همهِ آسمون

شکوندم!

بذار که تیرم بزنن

چه چیزی از آهویی که زخمی شده قشنگتره!؟

بذار که دارم بزنن

خون من مگه ازخون اونای دیگه رنگینتره!؟

میگن که زن ضعیفه س!

بهترینشون زنیه به سرنوشتش راضیه!

آزادی واسه زن بلاس؛

شیرینترین زن زنیه برده و بی زبون باشه!

میگن شعر وادبیات یه جور گیا س

که تو بیابونای ما سبز نمیشه!

زنی که شعر مینویسه یه نشمه یٍ بی سروپاس!

من به حرفهایی که اونا پشت سرم دارن میگن

میخندم

حرفن اینا

حرف مفت دور و زمان حلبی؛

عقل زمان حلبی!

من همونطور

رو قله ها آوازامو میخونم

و میدونم

که این رعدو برقا میرن

این گردبادا

این خفاشا

همه میرن…

این منم که موندنیم!