جنازەی رضاشاە در ماە!

برای ثبت در تاریخ: من، در آرشیو روزنامەی اطلاعات کتابخانەی مجلس، در بهارستان، در یکی از شمارەهای آن روزها خواندم؛ آن روزهائی کە رضاشاە را، عوامل انگلیس آنوقت، خلع کردە بودند و کشان کشان، داشتند او را، کە حتی سلاح کمریش را از او گرفتە بودند، بە جزیرەی موریس وسط اقیانوس هند تبعید میکردند و داشتند محمد رضای جوان و عیاش و بیخبر از سیاست را بەجایش میگماشتند، خواندم کە: (نقل بە معنی) “اعلیحضرت (رضاشاە) دستور دادند: روولورم (سلاح کمریم) را بیاورید؛ این تولەسگ را (منظورش محمد رضا بود) میکشم!” اطلاعات ادامە میدهد: “البتە، کسی این فرمان را اجرا نکرد چون معلوم نبود، اگر سلاحش را میاوردند، چە اتفاقی میافتاد!!” من این مطلب را در سال ١٣٤٥ (١٩٦٦) خواندەام. این آرشیو، احتمالا، ازبین نرفتەاست و چنین سندی بە اندازەی کافی گویاست کە رضاشاە در چە بن-بستی بودە و تا چەاندازە، در برابر ارادەی بورژوازی امپریالیستی مسلط آنزمان، ناچار بە تسلیم بودە؛ همچنانکە بعدا، پسرش ھم بود! حال حاضر هم، نوەاش بازیچەئی بیش نیست و کاریکاتورتر از آنست کە نقشی جدی ایفا کند.

بگذار رسانەهای بورژوازی، نظیر تصویر خمینی در ماە، اینبار، مومیائی رضاشاە را در ماە بنشانند؛ این تو بمیری از اون تو بمیریها نیست!