دسته: Uncategorized – دستهبندینشده
-
تو رهبر دلسوز
(برای یار و برادرم “موسی”) با پیشانی شکافتە کنارم نشستەئی از درون شعلەهائی از خون اینچنین؛ -دردا؛ دردا؛- با چە سرزنشی، بەمن خیرەگشتەئی!؟ کدامین کوهم مگر من؟؟ کە اینسان در قلبم، آتشفشان افروختی!؟ *** مردمان گریستند با هزار دیدە هزاران بینوا با هزاران قلب خروشیدند: چەشد کە دلشورەهای آن عزیز دلسوز را از قلب شیدای…