«حالاحالاها باید جان بکنید!»

پنجشنبه 20 ژوئن 2013

جنبش مطالباتی کارگری در جهت تحزب کمونیستی: جواب به خاتمی است.!

 

«حالاحالاها باید جان بکنید» این خلاصه ی پیام دیروز (۲۹ خرداد) خاتمی و بورژوازی لبخند است به کارگران و توده های پامال شده و مزدبگیر. واین «حالاها» پیش از پایان عمر حکومتشان تمام نخواهد شد؛ میگویند: آرام، سواری بدهید وگرنه سرمایه اعتماد نمیکند؛ سرمایه گذاری نمیشود و بیکاری و تورم وگرانی و نکبت، همین که هست، خواهد ماند! تازه اگر بلای سوریه و لیبی درانتظار نباشد!!

اما راه حل کارگران برای بیکاری، تورم، گرانی، نابرابری زن، کار کودک، اعتیاد و هزاران زهرمار سرهای گوناگون این اژدهای هزارسر، جنبش مطالباتی کارگری است. چنین جنبشی، بهترین تضمین افسار زدن به جاه طلبیهای اتمی  و ستیزه جویانه ی جناحهای گوناگون بورژوازی و گردنکشیهای سهم خواهانه ی آنان در منطقه، خواهد بود; به خصوص که شاهد گسترش (هرچند آهسته ی) خودآگاهی کمونیستی کارگران در مصر، اسرائیل، ترکیه، عراق و غیره هم هستیم.

چه چیزی از افزایش دستمزدها و حقوقها (حداقل تا بالای خط فقر)، کم کردن ساعات کار، بیمه ی بیکاری مکفی، برابری کامل زن و مرد ، منع کار کودکان و آزادی بیقید و شرط سیاسی، عادلانه تر و برحقتر است؟ یک جنبش مطالباتی کمونیستی جواب آقایان است؛ یک جنبش مطالباتیی که یک راه حل فوری برای بیکاری دارد آنهم کمتر کردن ساعات کار شاغلین است. این چاره، آسودگی شاغلین و به نوا رسیدن بیکاران را همزمان هدف قرار میدهد. و البته مستلزم و آسان کننده اتحاد شاغلین و بیکاران است.

اضافه دستمزد تا، حد اقل، بالای خط فقر همچنین بیمه ی بیکاری مکفی، خود ضمانتی برای منع کار کودکان میشود که غالبا برای کمک خرج خانواده به خیابان بی ترحم رانده میشوند. آزادی بیقید و شرط سیاسی و آزادی کلیه ی زندانیان سیاسی، آزادی تشکلها و احزاب، برابری کامل زن و مرد، استقلال اقتصادی زن با حقوق و دستمزد برابرکه تضمین عینی دیگریست برای حرمت بخشیدن به زن ومرد و کودک جامعه.

 این جنبش، موخر بر مبارزه برای تشکل نیست؛ مقدم برآنست. در کشاکش، غلیان و در کوره ی این جنبش است که کادرهای رهبر وسازمانده پرورده میشوند. البته تسلسل مشهور به «مرغ و تخم مرغ» اینجا هم مصداق دارد: خود این جنبش نیازمند تشکل و رهبری است. اما آیا ما در ابتدای جنبش کارگری کمونیستی هستیم؟ رهبران شایسته و فکور کارگری کم نیستند، همچنانکه سازمان و تشکل هم به کلی از صحنه غایب نیست! آنچه نیازداریم جهتگیری کمونیستی است و این واقعیت که: سرمایه داری با بحران فراگیرش به روشنی نشان داده که جز جهنم، ارمغانی برای ما 99 درصد، ندارد. رهبران کارگری، جا دارد که تلاش خود را بر سازماندهی کمونیستی هم طبقه یی های خود متمرکز کنند. سازماندهی بورژوایی کارگران، مبارزه ی بردگان است برای تداوم بردگی و راه به ناکجا آباد خاتمیهاشمی میبرد!

 خاتمی 18تیر یا هاشمی قتلهای زنجیره یی یا روحانی وردست آقایان (از همان آغاز جمهوری جنایت اسلامی سرمایه) بیجا میکنند برای کارگر تعین تکلیف نمایند. آنان میتوانند شمشیر از رو ببندند، چنانکه دراین سی و چند ساله و به خصوص دراین سالهای اخیر، بسته اند؛ ما هم بدون توهم، و با تاکتیکهای مناسب، با شمشیر آخته ی آنان روبرو میشویم.

کارگران و ستمدیدگان ترکیه، برزیل، یونان، استکهلم، لندن، پاریس و به خیابان میایند، اعتصاب سازمان میدهند، حتی برخی جان ـ به ـ لب رسیده، آتش به سامان سرمایه میزنند و به زبان حال فریاد برداشته اند که این نظام سرمایه و تاراج را آینده یی نیست. آنچه دراین میان کم میاوریم یک افق روشن، یک افق کمونیستی است که این شورشهای پرهزینه به بار نشینند و جهان از چنگال خون چکان این تاراجگران آزاد شود تا زندگی خلاق و شاد انسانی را سازمان دهیم.

چنین مهمی، نیازمند کوشش هماهنگ ما، 99 درصد، است. این کوشش هماهنگ، نیازمند سازماندهی است. سازماندهیهای گوناگون بورژوایی، فمینیستی، اسلامی یا حتی سندیکایی، نشان داده اند که از عهده ی این مهم برنمیآیند. سازماندهی مستقل کارگری کمونیستی برای روبیدن بساط ستم طبقاتی و بنای سوسیالیسم و کمونیسم حریف این میدان است؛ یک سازماندهی مستقل از بورژوازی!

بیش از صد سال است که نیروهایی کارگری واجتماعی چنین احزابی را سازمان داده اند و میدهند. پیروزیها، انقلابها و دستاوردهای مهم و بینظیری راهم به ثمر رسانده اند. امروز، البته، در برابر چالشهای جهانی نوینی هستیم که، چه بسا، به جمعبندیهای عمیق تجارب و حتی به-روزکردنهای تئوریک نیازمند هستیم. اما گامهای عملی کنونی، همین جنبش مطالباتی است با جهتگیری کمونیستی؛ یعنی جهتگیری عبور انقلابی از کل سیستم سرمایه داری! چنین جنبشی متضمن اعتصابها، پیشرویها و عقبنشینیهای آگاهانه ای است که طی آن سازمانهای محلی و محدود کارگری قد میکشند و راه خودرا به طرف تشکیل احزاب سراسری و حتی بین الملل کمونیستی میگشایند.

کارآسانی نیست اما آسانترین راه است! به این معنی آسانترین راه که راههای دیگر به بیراهه ی سرمایه داری و حفظ این ستمکده میانجامند که باید راه را دوباره برگشت و رنج بیشتری را به خود و توده های ستمدیده هموارکرد.

برگردیم به صحبتهای پاخورده ی خاتمی و روحانی که در کشورهای دیگر و از زبان دیگر نوکران سرمایه میشنویم. «حالاحالاها باید جان بکنیدو این «حالاها» پایانی هم ندارد! این، نه تنها، ورد «ان یکاد» شیوخ سرمایه در ایران که لقلقه ی زبان همه ی سرکردگان این جهنم جهانی، از اوباما و کامرون بحران زده گرفته تا اربابان اقتصادهای صعودی هند و چین و روسیه هم هست.

تنها توهم زدگان به بورژوازی در ایران، از «پیروزی» انتخاباتی سرمست به نظر میرسند وگرنه، چه روحانی و دنباله هایی مثل هاشمی و خاتمی، چه خامنه یی و بقیه، محتاطانه تر و به عبارت بهتر هشدار دهنده تر ظاهر میشوند. شاید پی برده اند که سونامی جنبش کارگری چه افق سهمناکی برایشان تدارک دیده است.

مصلح ریبوار

Jm.rebwar@gmail.com

www.rebwar.nu