خواست تعطیل رسمی ٨ مارس، در ایران و در همەی کشورها!

March 01, 2012

( با اصلاحاتی عبارتي، در دوم مارس ٢٠١٨)

ضمن شادباش پیشاپیش روز جھاني مبارزە برای برابري زن و مرد؛

٨ مارس، باید، درایران و در همەی کشورها، تعطیل رسمي باشد!

کمونیستها وکارگران آگاه، صاحب جنبش برابري زن و مرد هستند. این یک حقیقت تاریخی است! فمینیسم بورژوایی زن-ستیز ھم نمیتواند بر این حقیقت سرپوش نهد.

برابري کامل زن و مرد در کلیەی عرصەهای اجتماعي و البته اقتصادي، به نفع هر دو نیمەی طبقەی کارگر، از زن و مرد، است؛ و منظور من از طبقەی کارگر، نه آن سیمرغ نادیدني و افسانەیي، بلکه همەی زنان و مردانی است که تو امروز در محل کارت و در خیابان و پارک ها و فروشگاهها میبینی. آری؛ 99% و قدری هم بیشتر، از این 7 میلیارد بشر!

همین طبقه بود که یکصد و چند سال پیش، در میامی آمریکا، به میدان آمد و با خواست دستمزد برابر زن و مرد و خواست حق رای زنان، (کە آنوقت در آمریکا قانوني نبود) مهر روشنی، بر جنبش برابري زن و مرد زد! آنوقت، بیش از پیش هم آشکار شد کە این جنبش، بخشی از جنبش کمونیستي ست! کە این جنبش، تنها پس از کارگر شدن زن در مقیاس اجتماعي و همچون پیامد ابراز وجود اجتماعي کارگران زن و از آغاز قرن نوزدە (یا اواخر سدەی هجدە) یعنی در سپیدەدم آگاهی کمونیستی کارگر، آغاز گشتەاست! پیش از آن، ھیچکس از برابری زن و مرد حرفی نزدەبود!

چه کسی میتواند ادعا کند که مثلا پیغمبری، از میان 124 هزار، عقلش به این قد داده بود کە زن و مرد برابرند؟! یا متفکرین دیگری از قبیل ارسطو، افلاطون یا کنفوسیوس… این خواست را به میان کشیده بود؟! افلاطون، حتی، از نخستین نظریەپردازان نابرابري و زیردستی زن بودەاست…

آری؛ از قرن نوزدهم و بر زمینەی جنبش اجتماعی توده های زن کارگر، مارکس ما، انگلس ما، آگوست ببل ما و کلارا زتکین ما (با روزنامەی “برابری”ش) این خواست را فرمولە نمودە، به آگاهی عمومی تبدیل کردند. این یک حقیقت پاخوردەی ماتریالیستی تاریخی است!

بالاخره هم، زنان کارگر، با تظاهرات جسورانەی خۆد، در میامی، 8 مارس 1907، برآن مهر تازەیی کوبید. انترناسیونال دوم ھم، بنا به خواست کلارا زتکین کمونیست و با استناد بە همین تظاهرات، دوسال بعد در١٩١٠، 8 مارس را روز جهاني زن اعلام کرد! بنا بر این حقایق روشن و انکار ناپذیر، جنبش برابري زن و مرد بخشی از جنبش کمونیستي ست؛ و این سنت انقلابي، یک دستاورد کارگري-کمونیستي بەشمار میرود!

منظور از یک روز جهاني چه میتواند باشد جز روز ارزیابی تلاش سالانەمان در این راستا؟! روز تجلیل از پیروزیها و تحلیل کم و کاستیها و عقبگردها و تدقیق چشم انداز و برنامه ریزي برای سال آتی این عرصەی مهم مبارزاتي؟! آیا این امر، بدون فرصت و فراغتی، دست کم یک روزە، امکانپذیر هست؟

بنابراین چه چیزی از این خواست عادلانەتراست که ما، در ایران یا در هر کشوری که هستیم، دست کم، یک روز تعطیل رسمي و فراغت از کار فرسایندەی مزدي را، به دولتها و بە قانونگذاران، تحمیل کنیم تا به این امر مهم بپردازیم؟! و شب را هم دور هم جمع شده شادی کنیم؟!

حال حاضر، این روز، در بیشتر کشورھای بلوک سوسیالیستي سابق، تعطیل ھست و بورژوازی نتوانستە این دستاورد را پس بگیرد!

این خرافه هم که بورژوازی به جامعه حقنه کرده، که گویا این روز تعطیل، به اقتصاد “کشور” ضرر میزند، حالا، و پس از این بحران بسیار زیانبار جاری که بورژوازی بە جامعه تحمیل نموده، دیگر یک کلاه گشاد است و یک عوامفریبی افشا شده!

سوال امروز من که یک هفته به 8 مارس مانده، اینست که چرا میان این همه اطلاعیەها و بزرگداشتهای پر طمطراق، جای این خواست روشن و عادلانه، خالیست؟! درحالیکه این خواست، از ھمان آغاز، در برنامه ی “یک دنیای بهتر” که برنامەی مورد قبول بخش عمدەی کمونیستهای ایران است، گنجانده شده و به علاوه من، بارها، در همین مناسبت، در مورد آن قلم زده ام. حتی یکبار، سۆال را بە دومین روزنامەی بزرگ سوئد، Götebors Posten کشاندم و GP این سۆال را به نظرسنجي گذاشت. نتیجە 23% رای موافق خوانندگان بود؛ یعنی که نزدیک به یک چهارم جامعه از خرافەی بورژوا فمینیستی “ضرر بە اقتصاد کشور”، رها شده اند!

آری، این خواست، یک تاکتیک درست، در عرصەی انترناسیۆنالیستي و همچنین عرصەی کشوري است که آگاهی و اتحاد کارگر کمونیست و نیز تودەهای هنوز کمونیست نشده را بالا میبرد؛ اهمیت 8 مارس را، برجسته میکند و در صورت موفقیت (که بعید هم نیست) فراغتی درخور، برای پرداختن به این امر مهم، فراهم می آورد.

زنده باد 8 مارس فارغ از اضطراب کارمزدی!

مصلح ریبوار: اول مارس 2012
Jm.rebwar@gmail.com