چرا کمونیستها خواست تعطیل رسمی ٨ مارس را در دستور نمیگذارند؟

بازپخش یک نوشته‌ از سال 2012:

1 مارس 2012
کمونیستها وکارگران آگاه، صاحب جنبش برابری زن و مرد هستند. این یک حقیقت تاریخی است که فمینیسم بورژوایی زن ستیز میخواهد برآن سرپوش نهد. برابری کامل زن و مرد در کلیه ی عرصه های اجتماعی و البته اقتصادی به نفع هردو نیمه ی طبقه ی کارگر، از زن و مرد، است؛ و منظور من از طبقه ی کارگر، نه آن سیمرغ نادیدنی و افسانه یی، بلکه همه ی زنان و مردانی است که تو امروز در محل کارت و در خیابان و پارک ها و فروشگاهها میبینی. آری؛ 99% و قدری هم بیشتر، از 7میلیارد بشر!

همین طبقه بود که یکصد ودوسه سال پیش، در میامی به میدان آمد و با خواست دستمزد برابر و حق رای، مهر خود را برجنبشی زد که تنها پس از ابراز وجود اجتماعی کارگران زن و از قرن نوزدهم و سپیده دم آگاهی کمونیستی کارگر، آغاز گشته بود! پیش ازآن، چه کسی میتواند ادعا کند که مثلا پیغمبری، از میان 124 هزار، عقلش به این قد داده بود یا متفکری، افلاطونی، کنفسیوسی، دقیانوسی این خواست را به میان کشیده بود؟ آری؛ نیمه ی دوم قرن نوزده، بر زمینه ی اجتماعی توده های زن کارگر، مارکس و انگلس ماو آگوست ببل ما و کلارا زتکین ما (با روزنامه ی “برابری”اش) این خواست را به آگاهی عمومی تبدیل کردند. این یک حقیقتت ماتریالیستی تاریخی است که بالاخره هم تظاهرات جسورانه ی زنان ما در میامی، 8 مارس 1907، برآن مهر تازه یی کوبید و انترناسیونال دوم، بنا به خواست کلارا زتکین کمونیست، 8 مارس را روز جهانی زن اعلام کرد.
منظور از روز جهانی چه میتواند باشد جز روز ارزیابی سالانه مان از این تلاش و مبارزه، تجلیل پیروزیها و تحلیل کم و کاستیها و عقبگردها و تدقیق چشم انداز و برنامه ریزی سال آتی این عرصه ی مهم مبارزاتی؟
آیا این امر بدون فرصت و فراغتی، دست کم، یک روزه امکانپذیر هست؟
بنابراین چه چیزی از این خواست عادلانه تر که ما، در هرکشوری که هستیم، یک روز تعطیل رسمی و فراغت از کار فرساینده ی مزدی را به دولتها و قانونگذاران تحمیل کننیم تا به این امر مهم بپردازیم و شب را هم دور هم جمع شده شادی کنیم؟!
این خرافه هم که بورژوازی به جامعه حقنه کرده که گویا این روز تعطیل به اقتصاد “کشور” ضرر میزند، حالا و پس از بحران بسیار زیانبار جاری که بورژوازی دامنگیر جامعه نموده، دیگر یک کلاه گشاد است و یک عوامفریبی افشا شده.
سوال امروز من که یک هفته به 8 مارس مانده، اینست که چرا میان این همه اطلاعیه ها و بزرگداشتهای پر طمطراق، جای این خواست روشن و عادلانه خالیست؟! درحالیکه این خواست، سالهاست، در برنامه ی “یک دینای بهتر” که برنامه ی مورد قبول بخش عمده ی کمونیستها ی ایران است، گنجانده شده و به علاوه من، بارها، در همین مناسبت در مورد آن قلم زده ام. حتی یکبار دومین روزنامه ی بزرگ سوئد آنرا به نظر سنجی گذاشت که 23% رای آورد؛ یعنی که نزدیک به یک چهارم جامعه از خرافه بورژوا فمینیستی “کی خرجش را میدهد” رها شده اند!
آری، این خواست یک تاکتیک درست است که آگاهی و اتحاد کارگر کمونیست و نیز توده های هنوز کمونیست نشده را بالا میبرد؛ اهمیت 8 مارس را، چنانکه در مورد اول مه، برجسته میکند و در صورت موفقیت، که بعید هم نیست، فراغتی درخور، برای پرداختن به این امر مهم، فراهم میاورد.
زنده باد 8 مارس فارغ از اضطراب کارمزدی!
مصلح ریبوار: اول مارس 2012
Jm.rebwar@gmail.com