سهند مطلق: رنسانس فرهنگی و انقلاب جنسی در ایران

سهند مطلق: رنسانس فرهنگی و انقلاب جنسی در ایران
پنج شنبه, 03 بهمن 1392 17:08
پرینت
ایمیل
sahand-motlaq 2a302
زیباست؛ ولی کاش بیشتر فاکتوئل و بیشتر مستند میبود. به‌ صورت فعلی، بیشتر به‌ بیان آرزوهای نویسنده‌ شبیه‌ است تا وصف واقعیتی که‌ منهم فکرمیکنم در جامعه‌ جریان دارد. دست مریزاد.
مصلح رئبوار

تاریخ را همیشه آیندگان نوشتند. ولی باتوجه به رخداد های امروز شاید بتوان بخشی از تاریخی را که هنوز نوشته نشده را حدس زد. البته نه حدسی بر اساس شانس و اقبال، بلکه با توجه به تحولات اخیر در بین جوانان و زنان جامعه ایران میتوان به نتیجه ای قطعی رسید، بدون شک تاریخ نویسان از نسل امروز به عنوان مجریان یک رنسانس در ایران و یا بدعت گذاران انقلاب جنسی یاد خواهند کرد. نسلی که در حال شکستن و از بین بردن تمامی مناسبات سنتی و مذهبی و تبعیض امیز است، نسلی که با چنگ و دندان در حال مبارزه است و چون پیکر تراشی در حال تراشیدن پیکری جدید، زیبا و مدرن است و میخواهد مناسبات و قوانین خود را جایگزین تمامیت مناسبات و قوانین نسلهای پیش از خود کند.

بحث هایی را که در ادامه باز خواهم کرد در رابطه با بخش اکثریت جامعه ایران نیست بلکه در باب نسل جوان و زنان پیشرو و رادیکال جامعه است که بیشترین تاثیر را در مناسبات اجتماعی و فرهنگی و بالطب سیاسی جامعه اعمال کرده و خواهند کرد.

سنت شکنی در مناسبات روزمره، رها شدن از قید و بندهای مذهبی و تغییرات جدی در نوع سلایق بزرگترین وعمیق ترین شکاف ها را بین نسل امروز و نسل پیش از خود را باعث شده و این روند چنان شدتی گرفته که بخشی از نسل گذشته را نیز مجبور به همراهی کرده است.
انقلابی که در حال وقوع است را شاید از جهاتی بتوان با انقلاب جنسی دهه شصت و هفتاد در اروپا و آمریکا مقایسه کرد که ادامه این انقلاب بمراتب فراتر از آن جنبش در غرب خواهد رفت. گذشتن از مناسبات سنتی و عبور از خواست های خانواده و ارتباطات جنسی خارج از چهارچوب خانواده. شکستن مرز ها و عبور از سنتها در روابط جنسی همه و همه از وقوع یک انقلاب بزرگ خبر میدهند.
سرعت و شدت این تغییر و نزدیکی این انقلاب را میتوان در ترس و تقلای بخش سنتی و مذهبی و بی اعتبار شدن و به حاشیه رانده شدن این بخش از جامعه نیز دید، علیرغم داشتن قدرت در حکومت و تبلیغات وسیع در مدیا و پرداخت هزینه های سنگین برای ترویج و تبلیغ رسوم قرون وسطا و اعمال جرایم و محکومیت های سنگین برای ساختار شکنان شاهد رادیکال تر شدن و علنی تر شدن مبارزات جوانان و زنان این نسل هستیم.
“ژانت آفاری استاد تاریخ معاصر در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا و پژوهشگر تاریخ اجتماعی ایران در مصاحبه خود با دویچه وله میگوید که تغییرات زیادی در زمینه روابط جنسی و ازدواج در ایران روی داده و می‌افزاید، تنها زمانی می‌توان گفت ایران به مرحله انقلاب جنسی رسیده که دختران با آگاهی و با علم به اینکه چه می‌کنند و چرا می‌کنند دست به سنت ‌شکنی بزنند.”

شاید درک این مسئله برای من و هر کسی که در ایران زندگی کرده و فشار سنت و مذهب را با پوست و گوشتش حس کرده راحت تر از ژانت آفاری باشد. وقتی با جوانان و زنان برخورد میکنید و مناسبات رفتاریشان را با مناسبات رفتاری نسل قبل مقایسه میکنید به بی پردگی و صراحت رفتاریشان کاملا پی میبرید.
من در پیشرو بودن و معترض بودن بخش کثیری از زنان و جوانان جامعه شکی ندارم، و با توجه به تغییرات حاصل شده میتوان این بخش را پیشرو و رادیکال تر از بخش های دیگر جامعه تصور کرد، در چنین انقلاباتی نظیر انقلاب دهه شصت و هفتاد میلادی در اروپا و آمریکا نیز بیشترین فشار و تلاش را این بخش جامعه متحمل شدند و رادیکال ترین و موثر ترین شکل مبارزه را نیز در این بخش از جامعه میتوان پیدا کرد.
اگر نگاهی به ارتباطات افراد در دو دهه قبل بیندازیم فشارها و محدودیت های زیادی را میتوان نام برد که به واسطه سنت و مذهب به جامعه تحمیل شده بود، به عنوان مثال؛ بکارت ، سکس خارج از چهارچوب خانواده و ازدواج، همجنسگرایی، طلاق، همه این واژه ها تابوهایی وحشتناک را بدنبال داشتند. دید جامعه و خانواده بشکل دیگری بود ولی امروز مسئله بکارت در دید جامعه بطور قابل ملاحظه ای تغییر کرده، جامعه و خانواده ها نسبت به همجنسگرایان به گونه ای دیگر برخورد میکنند در این رابطه میتوان مثال های زیادی زد.

حتی صحبت کردن درباره مسائل جنسی کاری شرم آور بود. و اگر کسی مبادرت به صحبت در این زمینه میکرد به بی شرمی و بی حیایی محکوم میشد. نسل امروز آبرویی را که به واسطه سنت های عقب افتاده به او تحمیل شده بود به قول معروف خورده و حیا را قی کرده. من این قی کردن حیا و شرمی را که حاصل عقب ماندگی بود را به فال نیک میگیرم و تبلور انقلاب جنسی در ایران میدانم.
در اوایل دهه 70 شمسی، روابط و مناسبات خارج از خانواده از هر نوعی از سمت بخش عمده ای از جامعه مردود بود. اگر دختر و پسری وارد رابطه میشدند جدای ترس از مامور و کمیته و پاسدار، وحشتی دیگر نیز گریبان گیر روابط بود، “خانواده”، ترس از افشا شدن این قضیه درخانواده بخصوص برای دختران جامعه گاهن بیشتر از نیروهای سرکوب دولتی بود. ولی بعد از چند سال مناسبات به زعم تمامی فشارهای وارده از سوی خانواده، سنت، مذهب و دولت تغییر کرد، امروز دختر و پسر نه تنها برای برقراری ارتباط ترسی از دستگاه سرکوب دولتی ندارند بلکه چندین گام به پیش نیز رفته اند، از مرز خانواده عبور کرده اند و به راحتی دوست و به اصطلاح شریک جنسی شان را به خانواده معرفی میکنند. این تغییری که امروز در جامعه پیش آمده و خانواده را مجبور به قبول مناسبات جوانان وبه زیر کشیدن مناسبات سنتی کرده حاصل یورش بخش عمده ای از زنان و جوانان به سنت است.
امروز مسئله نداشتن بکارت مهم تلقی نمیشود و دختران به راحتی در دوران قبل ازدواج به دور از هر ترسی از جانب خانواده و جامعه وارد رابطه میشوند و ترجیح میدهند از بین رفتن بکارتشان توسط کسی انجام بگیرد که با او احساس راحتی و آرامش میکنند.

دختر در جامعه ی در دهه شصت و تا اواسط دهه هفتاد شمسی، غالبا ارضا جنسی را فقط در قالب ازدواج میتوانست درک کند و باید در خانه پدری منتظر انتخاب شدن مینشست. امروز این تناسب توسط بخش پیشرو زنان بهم خورده. نه تنها ارضا جنسی و سکس به مقوله ای قابل بحث، طبیعی و نیاز جسمی بدل شده بلکه زنان جامعه از بند مرد سالاری و تحت سرپرستی مرد خود را آزاد کرده و سعی در انتخاب پارتنر جنسیشان دارند.
خود مقوله استقلال زنان مقوله ایست که گریبان مردسالاری را گرفته و سعی در دریدن مناسبت هایی دارد که به واسطه سنت و مذهب به زن القا شده بود. زن که توسط سنت و مذهب انسانی ضعیف معرفی شده بود و جامعه سنت زده و مذهب زده تحت انقباد حکومت مذهبی نیز سعی داشت او را در سایه ی مرد مخفی نگه دارد امروز در حال مبارزه ای در وسعت بسیار گسترده برای باز پس گرفتن حق انسانی اش است. زنی که تا دیروز برای مسافرت رفتن، برای ازدواج کردن، برای انتخاب شغل، برای ادامه تحصیل نیاز به اجازه پدر و شوهر داشت امروز این سنت قرون وسطایی را به مصاف مبارزه کشیده است. امروز شاهد مستقل شدن هر چه بیشتر زنان هستیم . زنانی که در سنین جوانی از خانواده جدا میشوند، مشغول به کار میگردند و علیرغم تمام مشکلاتی که جامعه در جلوی پایشان قرار میدهد مستقل زندگی میکنند و تصمیم میگیرند.

یکی از عمده ترین دلایل بالارفتن سن ازدواج در جوانان، استقلال زنان و شکسته شدن تابوی روابط جنسی است. زنی که تا دیروز ارضا جنسی اش در حاله ازدواج و سنت ممکن بود امروز از این مرز عبور کرده، زنی که تا دیروز برای فرار از فشارهای خانواده و پیدا کردن استقلال تن به ازدواج میداد. امروز در خود نیازی نمیبیند که استقلالش را در سایه مردی پیدا کند. بلکه به دنبال استقلال شخصی، مطالبه حقوق انسانی و برابرش می باشد که سالیان سال توسط مذهب و سنت به زنجیر کشیده شده بود.
مطالبی که تا به اینجا ذکر شد تنها گوشه هایی از این جنبش اگاهانه زنان و انقلاب جنسی در حال وقوع بود. البته در این انقلاب جنسی عمده تلاش آن به عهده زنان و جوانان است. پذیرش این تغییرات از طرف مردان پیشرو و حمایت انها از جنبش زنان نیز تاثیر به سزایی در پیشبرد انقلاب جنسی دارد. مردان جوانی که عملکرد و رفتار پدران خود و حکومت را به نقد کشیده و سعی در ساخت روابط مدرن دارند. مردانی که ساختار های فکری سنتی را نه تنها قبول نکرده اند بلکه سعی در تغییر بنیادی آن دارند دوشادوش زنان پیشرو در پایه گذاری این انقلاب سهیمند.
باور و قبول همجنسگرایان و مقوله همجنسگرایی نیز یکی دیگر از تحولات و تغییرات بنیادی جامعه است، همجنسگرایانی که از سوی جامعه و خانواده مورد ظلم بودند و همه سعی در پاک کردن و ندیدن این بخش از جامعه داشتند امروز از طرف بخشهایی از جامعه پذیرفته میشوند. تا چند سال پیش، از این افراد جامعه با القابی منفور یاد میشد و در بهترین حالت به این طیف به چشم بیمار نگاه میکردند. و با چنان شدتی سعی در سرکوب این بخش وجود داشت که حتی خودشان نیز تمایلات جنسی شان را مخفی میکردند. ولی امروز شاهد پذیرفته شدن همجنسگرایان به عنوان انسانی طبیعی هستیم. خانواده های آنها در کنار آمدن و پذیرفتن این مسئله اند و کمتر شاهد کتمانشان هستیم. امروز شاهد هستیم که به راحتی فرد همجنسگرا تمایلات جنسی اش را بدون وحشت و ترس ابراز میکند و از حقوق انسانی دزدیده شده اش توسط مذهب و سنت و حکومت دفاع میکند. همراه شدن بخش های دیگر جامعه در دفاع از حقوق همجسنگرایان و دیگرباشان نیز نشان از تحولی عمیق در جامعه است. امروز شاهد صحبت های مادری هستیم که از تمایلات جنسی پسر همجنسگرایش میگوید. و نه تنها آن را کتمان و سرکوب نمیکند بلکه میپذیرد و باور میکند. اینها همه حاصل مبارزات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و تغییرات بنیادی در مناسبات فرهنگی جامعه دارد.

بی اعتنایی به سنت های قدیمی را حتی میشود در سلایق جوانان و زنان مشاهده کرد. تغییرات عمده در نوع پوشش نسل جدید. نیز یکی دیگر از فاکت های ضد سنتی و مذهبی جامعه است. به طوری که به واسطه قوانین سنتی و مذهبی هر روز با هزینه های گزاف سعی در نگه داشتن جامعه در قهقرای تاریخ دارند ولی نسل امروز با سرعت و شتابی باور نکردنی سعی در مدرن و به روز شدن میکند، این تناقض و ضدیت نسل جوان و زنان را به قوانین مذهبی و سنتی میتوان در نوع پوشش انها نیز لمس کرد. علیرغم تمام بگیر و ببندهای دولتی، هر روز شاهد جدل و دعوای این نسل با نیروهای امنیتی هستیم.
نسل جدید بارها و بارها حتی نشان داده که حتی تمایلی به گوش دادن به موسیقی سنتی و مناسبات هنری گذشته ندارد و هر روز آلترناتیوی جدید و مدرن را به جامعه معرفی میکند. هر روز شاهد بی رونقی بازار موسیقی سنتی و از طرفی باتوجه به ممنوعیت های شدید از طرف دستگاه های دولتی شاهد روییدن روزانه گروه های موسیقی مدرن زیر زمینی و سبک های جدید هستیم.
در کنار تمامی این تعاریف، کمرنگ شدن و بی اعتبار شدن مذهب را نیز باید مورد توجه قرار داد. سیسستم تبلیغات دولتی سعی در ترویج قوانین شریعه و مقدس نگه داشتن مذهب دارد. ولی از طرفی در تمامی بخش های جامعه میتوان بی اعتباری مذهب را مشاهده کرد. هر چه دستگاه تبلیغات دولتی سعی در مقدس نگه داشتن مذهب میکند جامعه با سرعت بیشتری هاله تقدس را از آن میزداید. البته جامعه ایران به هیچ عنوان مذهبی نبوده و نخواهد شد. و مذهب به زور حکومتها به خورد جامعه داده شده ولی باز هم در مناسبات های شخصی میتوان نفرت مردم را از مذهب لمس کرد. برای مثال در کشوری مثل هند که برای نماز خواندن و مسلمان بودن اجباری نیست و به راحتی شما میتوانید بدون ترس از شلاق و اعدام، بی خدا بودن و غیر مذهبی بودن خود را اعلام کنید. ولی بخش مسلمان جامعه هند بدون هیچ فشار دولتی شدیدن به مذهب باورمندند. ولی در جامعه ایران چنین چیزی به هیچ عنوان قابل شهود نیست . بیشتر کسانی که در جامعه ایران زندگی میکنند به محض این که فشار دولتی به واسطه سفر و یا هر امکاناتی برداشته میشود بلافاصله مناسبات مذهبی را به دور میریزند و نفرت خود را نسبت به مذهب اعلام میکنند.

پارتی های شبانه و مختلط، روابط دختران و پسران، نوشیدن مشروبات الکلی، گوش دادن به موزیک های غربی، پوشش غیر اسلامی اینها همه نمونه هایی هستند که در اکثر خانواده ها قابل مشاهده هستند و منافات زیادی با عقاید مذهبی دارند. با توجه به ممنوعیت های شدید در جامعه و جرایم سنگین دولتی نسبت به این مسائل روزانه شاهد گسترده شدن این رفتار ها در جامعه هستیم .
شاید عمده بی هویت شدن مذهب را بشود در تلاقی مراسم های مذهبی با مراسم های غیر مذهبی دید. در چنین تلاقی هایی میتوان استیصال مذهب و بی اعتباری اش را به روشنی دید.
به عنوان مثال میتوان به تعطیلات مذهبی اشاره کرد. در چنین روزهایی به جای پر رونق شدن مکان های مذهبی شاهد مسافرت مردم به سواحل شمالی و مکان های تفریحی هستیم. جامعه تفریح و شادی رو به صورت غیر رسمی جایگزین مراسم مذهبی میکند و از آن به شکل دلخواه خودش استفاده میکند. در فراخوان هایی که توسط بخش جوان جامعه برای شادی اعلام می شود شاهد هجوم مردم برای شرکت در این جشن ها و استصال رژیم در برابرش هستیم، حال که رژیم با توجه به داشتن قدرت رسانه ای نتوانسته بعد از گذشت سی و چند سال چنین شوقی را برای شرکت در مراسم مذهبی ایجاد کند و هر روز شاهد جدایی و فاصله عمیق تر جامعه از مذهب هستیم. که این جدایی و فاصله در بخش جوان جامعه قابل لمس تر و پر رنگ تر است.

تمام این تعاریف و مثال ها گوشه کوچکی از مبارزات جوانان و زنان پیشرو و رادیکال جامعه بود، جامعه ای که از سنت و مذهب خسته شده و سعی در تغییر بنیادی و ریشه آن دارد. تمامی این مناسبات رفتاری جدید، از شروع انقلابی بزرگ حتی فراتر از انقلاب جنسی در اروپا و آمریکا خبر میدهد. انقلابی که چنان بختکی در کوچه پس کوچه های شهر در حال جولان است و هر روز شاهد پیوستن تعداد بیشتری از افراد جامعه به صف سنت شکنان هستیم .
اگر نگاه منصفانه ای داشته باشیم میتوان انقلاب جنسی یا رنسانس فرهنگی در حال وقوع را ببینیم که به درستی گریبان سنت و مذهب را گرفته و سعی در دریدن آن دارد. انقلابی که حاصل تلاش زنان و جوانان امروز جامعه است. و آیندگان از آنان به عنوان مجریان رنسانس فرهنگی یا انقلاب جنسی یاد خواهند کرد. درنهایت نتیجه به ثمر نشستن این انقلاب را باید در عرصه سیاست دنبال کرد. برای نهادینه شدن این مناسبات جدید اجتماعی و فرهنگی و پیروزی این انقلاب و جنبش، باید در عرصه سیاست این مناسبات بصورت قانون درآیند و حکومت آتی بعد از جمهوری اسلامی نماینده و مجری آن باشد.