گذشته و آيندەی جنبش برابرى زن در كردستان:
(با اصلاحاتی عبارتی)
اكتبر: از چه زمانى و كدام تحول اجتماعى مسئله دفاع از حقوق زن را در كردستان به ميدان سياست آورد؟ ارزيابى تاكنونى شما چيست ؟ دستاوردى حاصل شده است ؟
مصلح ریبوار: برای یک پاسخ اصولی، باید کمی به گذشته برگردیم: علی الاصول، همراه با بهمیدان آمدن طبقهی کارگر، این مسئله بە عرصهی سیاست می آید؛ چنانچه درهزاران سال گذشته نه هیچ شاه، قیصر یا سرداری و نه هیچ فیلسوف، شاعر یا نویسندهئی، حرفی از برابری زن و مرد به میان نیاورده؛ هیچ، بلکه در تمام کتابهای مقدس مذهبی و کتب فلسفي و دیوانهای شعر وغیره، تا یکی دو سده پیش از این، بر فرودستی زن و لزوم فرمانبرداری وی تاکید شدهاست.
تنها از قرن هجدهم و آشکارتر، از قرن نوزدهم است که زنان کارگر در جامعه وزنهئی میشوند؛ به دنبال آن هم، مسئله برابری زن و مرد در عرصهی سیاسی مطرح میشود. توضیح تئوریک ضرورت این برابری هم، در اواسط و اواخر قرن نوزده، از طرف پیشروان کمونیسم، نظیر انگلس، مارکس، آگوست ببل و کلارا زتکین عنوان میشود که طی آن، ریشههای اقتصادی-اجتماعی و تاریخی ستمکشی زن توضیح داده میشود و حضور زنان کارگر در سطح جامعە، بە مثابەی زمینەی این جنبش نشان دادە میشود کە بەنوبەی خود، به روشن شدن راه این مبارزه و سرعت پیشروی جنبش زنان کمک شایانی میکند؛ بە این ترتیب، جنبش زنان، به مثابهی وجهی مهم از جنبش کارگری-کمونیستی، پا به میدان سیاست میگذارد.
بورژوازی هم، البته، در برابر این حرکت و این جنبه از جنبش انقلابی کارگری، ساکت ننشست و با سروسامان دادن به جنبش بورژوائی فمینیسم، تلاش کردهاست تا جنبش زنان را از بار طبقاتی تهی کند؛ ریشهی مردسالاری را به ساختمان بدنی و فیزیکي زن و مرد نسبت دهد و با این ترفند، ضمن پنهان کردن منشاء اقتصادی و طبقاتی این نابرابری، مشکل را ابدی و بدون راه حل وانمود کند؛ به علاوه، بین زنان و مردان کارگر تفرقه بیندازد!
این از جنبهی اصولی مسئله؛ اما در مورد مشخص کردستان باید توجە داشتەباشیم که طی عمر کوتاه دە ماهەی جمهوری مهاباد (1324 خورشیدی) کمیتهئی بهنام زنان، به توصیهی “باقرۆف” نخست وزیر آذربایجان شوروی و معمار جمهوری مهاباد، تشکیل شد. این کمیتە، ظاهرا فرصت اقدام قابل ذکری نیافت و تنها، نشانهئی بود از توجه سنت بهجامانده از سوسیالیسم، در شوروی سابق، به مسألەی برابری زن و مرد!
واقعهی دیگری که ناسیونالیستها به آن میبالند، جانباختن زنی به نام اختر است در ماجرای تشییع جنازهی شیخ محمود حفید در سلیمانیه (1932). اما این واقعە، صرفا، چون سمبلی برای جانبازی زنان، در مبارزات ناسیونالیستی، تقدیس میشود.
جنبش خودآگاه و کمونیستی طبقهی کارگر در کردستان اما، با کمونیستها و کومهله شروع میشود. این، طلیعهی به میدان آوردن تودههای زنان و توضیح دیر یا زود روشن این مسئله در جامعه را هم به همراه دارد. چه در مبارزات تودهئی در بنکهها و مبارزات شهرها علیه رژیم شاه و در پی آن، علیه ضد انقلاب جمهوری اسلامی؛ و چه در عرصهی مبارزهی مسلحانه، شرکت زنان، ابعاد زنده و ارتقا بخشی به مبارزات تودهئی میبخشد. طبقهی کارگر آگاه، گام بزرگی به جلو، در برابر بورژوازی، چه در سطح سراسری، چه علیه بورژوازی محلی، برداشت. نه تنها نمایندهی متشکل و مسلح این بورژوازی، حزب دمکرات، در برابر زنان عقب نشست بلکه عقب ماندگی سنتی محلی هم مرعوب قدرت و آگاهی زنانی شد که در جریان مبارزات تودهئی بالیدند و حتی امکان مقاومت و مبارزهی مسلحانه را در دسترس داشتند. شاخص این پیشرفت را میتوان، حالا هم، در حضور هرچه پررنگ تر زنان در مبارزات تودهئی اخیر، مثلا علیه اعدامها و یاعلیه تحقیر لباس زنانه، مشاهده کرد.
اكتبر : اما قبل از اين تحولات اجتماعى، فعاليت سياسى در كردستان جریان داشته است؛ سۆال اینست که كدام نياز سياسى و طبقاتى، مثلا، ناسيوناليسم واحزاب شان را وادار كرده كه حتى جاهايی، خواست ومطالباتشان، شبيه جريانات چپ باشد؟
مصلح ریبوار: خواستهای دمکراتیک جنبش زنان، مستقیما، مستلزم نابودی سیستم سرمایهداری نیست؛ گرچه نابودی آن را تسریع میکند. بنابراین، وقتی ما این مطالبات را در جامعه، به خواست عمومی تبدیل کردهایم، بورژوازی که نمیخواهد قافیه را باخته باشد، خود را مدافع این مطالبات جا میزند تا محتوای بورژوائی به آن بدهد. این یک عقب نشینی است که به آنان تحمیل شدهاست، ما هم، چنانکه در کشورهای اروپایی تجربهاش را داریم، با ارائهی نکات برنامهئی روشن و تاکید بر محتوای طبقاتی مطالبات، نمیگذاریم بورژوازی، این عقب نشینی را کم هزینه از سر بگذراند.
اكتبر: در كشورهای پيشرفتەی سرمايەداري، موقعيت زنان پيشرفتهاى مهمى كرده است. پس چرا كمونيستها هنوز مدعى اند كه برابري كامل زن و مرد تنها در يك جامعه سوسياليستي ممكن است؟
مصلح ریبوار: این پیشرفتها، تا بورژوازي حاکم است، پسرفت هم دارد. وقتی میگوئیم برابری کامل، این بە معنی کنار زدن موانع این پیشرفتها و تضمین یک گذار پیروزمند علیە مردسالاري و سنتهای زن-ستیز است. این، با حاکمیت بورژوازي ناسازگار است! البته، پیشرفتهای خوبی کردهایم، دستاوردهای خوبی هم داشتهایم. حالا، بی اغراق میتوان ادعا کرد که برابری زن و مرد در سراسر جهان، حقیقتی است پذیرفته شده! حتی در رژیمی نظیر رژیم آپارتاید جنسی ایران، آقایان به لکنت میافتند و نمیتوانند، با همان بیشرمی پیشینیانشان، آشکارا مدعی شوند کە زن نیمەی مرد و مملوک مرد است یا از این قبیل خرافات؛ بلکه از مقام و احترام زن در اسلام حرف میزنند و جرات نمیکنند از نابرابری تصریح شدهی زن در اسلامشان، دفاع آشکاری بنمایند. این پیشرفت، تنها در بخشهای پیشرفتهی جهان نیست، بلکه کمابیش، در سراسر جهان گستردهاست. اما در این عرصه هم افت و خیز داشتهایم؛ برای مثال، خیزی نظیر انقلاب اکتبر داشتهایم که طی آن، علاوه بر قانونیت بخشیدن به برابری کامل زن و مرد در کلیهی عرصهها، در همان فردای پیروزی (1917)، بلکه با تاکید بر استقلال اقتصادی زنان و بر بیرون بردن خانهداري و بچهداري از خانه و سپردن آن به جامعه، سپردن آن به کودکستانها و مدارس و در نتیجه، سبک کردن این بار از دوش زنان؛ همچنین با ترویج سواد در میان زنان و مردان و مبارزه با فرهنگ عقبماندهو زن-ستیز…. راه پیشروی این جنبش را، چه در عرصهی عیني و مادي، چه در عرصهی معنوی و فرهنگی، گشودیم. این پیروزیها، در اروپا هم، راه پیشرویهای متعاقبی، نظیر جنبش حق رای معروف به “سافرجت” در انگلستان و رفرمهای اقتصادی، سیاسی و پیامدهای فرهنگی به نفع زنان را هموارتر کرد. در ادامه، تا پیشرفتهای چشمگیر دهههای 1960 و 1970 و بعد از آن، بهبود موقعیت زنان، از پیشرویهای جنبش کارگری و کمونیسم متاثر بوده و در آن تاثیر کرده است.
این از پیشرفتها؛ در عوض، با کمونیسم-هراسی دهههای اخیر ویکهتازی فمینیسم، حمله به دستاوردهای اقتصادی ما، حمله به دستمزد زنان برای بورژوازی تسهیل شد؛ حمله به امکانات کودکستانها و مدارس، بیکار-سازیها و به خانهراندن زنان آسانتر شد. بنا بر این، میبینیم کە در غیاب قدرت مسلط کارگری و حکومت سوسیالیستیش، بورژوازی حاکم، میتواند عقب نشینی هائی به جنبش ما تحمیل کند که قابل مشاهده است: بیشتر شدن فاصلهی درآمد مردان و زنان، کم شدن امکانات آموزشی بچهها، ازجمله بهبهانهی بیکاری و خانهنشینی مادران، افزایش خشونت خانگی علیه زنان حتی در اروپا، اوجگیری آشکار و وقیحانهی تن-فروشی و تجارت انسان و در یک کلام، بربریت مدرن، نشانههای روشنی از ارتباط عملی و ابژکتیو امر برابری زنان، با آزادی جامعه، با کوتاەکردن دست بورژوازي از حاکمیت و با حاکمیت طبقاتي کارگر بەدست میدهد؛ واقعیاتی که درستی توضیحات تئوریک ماراهم، به روشنی، نشان میدهد.
اینجاست که پاسخ بخش دوم این پرسش روشن میشودکه چرا برابرى كامل زن و مرد تنها در يك جامعه سوسياليستي ممكن است! در سوسیالیزم و تحت حاکمیت طبقهی کارگر، بورژوازی، امکان حمله به دستاوردها و بازپس گرفتن آنها را نخواهد داشت؛ حتی سنتهای خرافی و مزاحم، در عمل بی اثر میشوند. در نتیجه، میتوان به حفظ و تداوم و گسترش دستاوردهای طبقاتیمان در این عرصههم مطمئن باشیم؛ آن وقت است که میتوانیم مناسبات نابرابرانه و بورژوازیی را محونموده، برابری واقعی و پایدار را تامین کنیم.
اكتبر: به كردستان برگرديم . موانع سياسى و اجتماعى ، پيش روى جنبش برابرى زن در اينجا كدامها هستند؟ بعنوان يك فعال جنبش برابری زن و مرد ، در صورت حضور علنى، امسال براى گراميداشت روز جهانى زن چكار مى كردى؟
مصلح ریبوار: اینجاست که از فرط وفور به مضیقه میفتیم. بدوا، در پاسخ بخش اول سؤال، موانع سياسى و اجتماعى، پيش روى جنبش برابرى، باید گفت که خوشبختانه، سنتهای درخشانی داریم. همان پیشرویهای جهانی که ذکرش رفت، اینجا هم، در کردستان، نتایجی بهبارآوردهاست. به علاوه، شکستهائی که در سال گذشته، به اسلامیسم منطقه، در مصر، تونس، سوربه، ترکیه و غیره تحمیل شده، لطمات قابل توجهی به اتوریتهی اسلامیسم حاکم بر ایران هم زدهاست. اینها، مستقیما، موقعیت زنان را تقویت میکنند. اینها را، بی تردید، میتوانیم جزو دستاوردهای بین المللی مان به شمار آوریم. مبارزات وسیع و آگاهانهی تودهای، چه در سطح کشوری و چه در کردستان، فرهنگ سیاسی و اجتماعی را بالاتر برده است. زنان، در عرصهی واقعی جامعه محترمتر و با اتوریتهترشدهاند. روابط زن و مرد، علیرغم قوانین ارتجاعی وتنها به برکت مبارزات و ابتکارات تحسین انگیز زنان و مردان آزادیخواه، آزادتر شده است.
باید، اما، اذعان داشت که آنطرف قضیه هم که ارتجاع باشد، بیکار ننشسته و به کمک ارتجاع جهانی و احیای پوسیدهترین سنتهای وحشیانه، تبعات متعفنی به این عرصه پاشیدهاند. موانعی نظیر سنتهای مردسالارانه که توسط حاکمیت مذهبی تقویت میشود، با همهی رسوائیش هنوز قدرتمند است. قتلهای ناموسی هنوز بیداد میکند؛ گرچه، میتوان فزونی شمار آنرا، بعضا، به حساب جرات یافتن بیشتر زنان و بعضا، به حساب اطلاع رسانی بیشتر گذاشت؛ اما حتی یک مورد آنهم قابل قبول نیست.
در مبارزات امسال، اما، میتوان تجارب تاکنونی را گسترش داد. در تجمعات و محافل میتوان این مبارزات را جمعبندی کرد؛ دستاوردهای سال گذشته را، به خصوص دستاوردهای جهانی و نیز شکستهای اسلامیسم درمنطقه، دستاوردهای محلی خودمان؛ آنچه علیه اعدام کردیم؛ آنچه علیه تحقیر لباس زنانه کردیم؛ آنچه علیه مرد سالاری و سنتهای پوسیده کردهایم و همچنین دستاوردهای کشوری را، ارزیابی کنیم و برای پیشرویهای سال پیش رو، آماده شویم. رهبران عملی، میتوانند اهداف قابل دسترس و هرچه مشخصتری را در دستور گذارند.
به عنوان مطالبات این روز، جادارد، علیه قتل و خشونت ناموسی، حتی در همسایگی؛ در کردستان عراق، تازگیها بالا هم گرفته،علیه پاسیفیسم و خودکشی و خودسوزی و برای اتحاد فراجنسیتی زن و مرد و اقدامهای مشترک علیه جهنم آپارتاید جنسی که حجاب سمبل وقیح آنست، تا خواست تعطیل سراسری روز 8 مارس را که به عنوان روز جهانی زن، حتی در تقویم این رژیم آپارتاید جنسی هم پذیرفته شده، در تجمعات و مراسمهای روز جهانی امسال، طی قطعنامههای روشن در برابر جامعه قرار دهیم.
مسائل و مطالبات فراوان و گوناگون دیگری هم هست که به زندگی روزمرهمان مربوط است؛ از مسائل داغ جامعه نظیر توقف اعدامها، دستمزد (مطلقا بالای خط فقر) علیه تن-فروشی، علیه رنج کودکان کار و علیه سنتهای مردسالارانه وغیره (که همگی مشمول مطالبات زنان هم هستند) از مطالبات دیگری است ؛ که جا دارد، بنا به تشخیص رهبران عملی و محلي، گنجانده شوند.
ذیلا مطالبات فوری که از برنامهی حداقل ما برگرفته شده، میاید؛ باشد که رهبران عملی به مطالبات روشنتری دسترسی داشته و در طرح قطعنامههای محلی دست بازتری داشتهباشند:
مطالبات فوری برای رفع تبعیض جنسیتی در ایران
١- لغو هر نوع جداسازی جنسيتی در محیط کار و تحصیل و ورزش و تفریح و وسائل نقلیه عمومی و اجتماعات و اماکن عمومی.
۲- لغو کلیه قوانینی که حقوق مدنی زنان (نظیر حق مسافرت، معاشرت، شرکت در فعالیتهای اجتماعی و غیره) را به کسب اجازه از شوهر، پدر، و یا سایر مردان خانواده مشروط میکند.
٣- لغو حجاب اجباری زنان و به رسمیت شناسی کامل آزادی پوشش. ممنوعیت حجاب کودکان.
۴- برسمیت شناسی حق زنان برای شرکت در همه رشته های ورزشی و حضور در استادیومهای ورزشی.
۵- رفع محدودیت زنان در انتخاب رشته های مختلف تحصیلی و دانشگاهی.
۶- لغو طرح محرم سازی مدارس دخترانه و وابسته کردن مدارس به حوزه های علمیه.
۷- ممنوعیت تعدد زوجات و ممنوعیت صیغه.
۸- آزادی کامل و بدون قید و شرط زنان در انتخاب همسر و شریک زندگی خود.
۹- حق برابر و بیقید و شرط جدائی (طلاق) برای زن و مرد.
۱۰- برابری کامل حقوق و وظایف زن و مرد در امر تکفل و سرپرستی فرزندان پس از جدایی.
۱۱- لغو فوری قانون ازدواج پدر با دختر-خوانده.
۱۲- لغو فوري “طرح جامع جمعيت و تعالي خانواده” که تعرضی است جدی به شرايط زندگی زنان و هدفش پس راندن بيشتر زنان از همه عرصه های اجتماعی است.
۱٣- دستمزد برابر در ازای کار مشابه. برابری کامل زن و مرد در زمینه اقتصادی و اشتغال. شمول یکسان قوانین کار و بیمه های اجتماعی بر زن و مرد بدون هیچ نوع تبعیض. پرداخت بیمه بیکاری مکفی برای همه زنان و مردان آماده بکار.
۱۴- انحلال کلیه نیروها و نهادهای پلیسی و سرکوبگر نظیر گشتهای ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و دیگر نیروهائی که وظیفه شان تحمیل و اعمال محدودیتها و قوانین ضد زن در جامعه است.
…. و همچنین: تعطیل رسمی ٨ مارس، روز جهاني زن در ایران..
….
مصلح ریبوار
2 مارس 2014